روان‌شناسی آموزشی - بخش دوم

1403/12/02 0 نظر بازدید : 56

روان‌شناسی آموزشی - بخش دوم

خلاصه‌ای از فصل دوم: مکاتب فکری در روان‌شناسی آموزشی

در این بخش از کتاب، دو مکتب مهم روان‌شناسی آموزشی بررسی شده‌اند: انسان‌گرایی (Humanism) و تعامل اجتماعی (Social Interactionism).

مکتب انسان‌گرایی تأثیر عمیقی بر روان‌شناسی آموزشی و آموزش زبان داشته است، در حالی که تعامل اجتماعی تا حدی کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

با این حال، این دو دیدگاه می‌توانند به طور مؤثری در تدریس زبان ادغام شوند.

در این فصل همچنین مدلی تحت عنوان سازنده‌گرایی اجتماعی (Social Constructivism) معرفی شده که به یادگیری از طریق تعاملات اجتماعی تأکید دارد.
(برای خواندن هربخش روی باکس عنوان آن بخش کلیک نمایید)

مکتب انسان‌گرایی به اهمیت ابعاد درونی یادگیری مانند افکار، احساسات و عواطف تأکید دارد. این دیدگاه بر این باور است که برای درک کامل فرآیند یادگیری، نباید فقط بر مهارت‌های شناختی تمرکز کرد.

اریک اریکسون و مراحل رشد روانی-اجتماعی

  • اعتماد در مقابل بی‌اعتمادی (0-2 سالگی): کودک یاد می‌گیرد که آیا می‌تواند به جهان اعتماد کند یا خیر.
  • استقلال در مقابل شرم و شک (2-3 سالگی): کودکان حس استقلال خود را توسعه می‌دهند یا احساس ناتوانی می‌کنند.
  • هویت در مقابل سردرگمی نقش (نوجوانی): نوجوانان به دنبال کشف هویت شخصی خود هستند.
  • انسجام در مقابل ناامیدی (سالمندی): افراد مسن بررسی می‌کنند که آیا زندگی‌شان معنادار بوده است یا نه.

اریکسون تأکید داشت که آموزش باید به دانش‌آموزان کمک کند تا حس هویت شخصی و رشد اجتماعی خود را توسعه دهند.

آبراهام مازلو و هرم نیازها

  • نیازهای فیزیولوژیکی (مانند غذا و آب)
  • نیاز به امنیت و ایمنی
  • نیاز به تعلق و عشق
  • نیاز به عزت‌نفس
  • نیازهای شناختی (یادگیری و فهمیدن)
  • نیازهای زیباشناختی (قدردانی از هنر و زیبایی)
  • خودشکوفایی (تحقق کامل توانایی‌های فردی)

مازلو معتقد بود که اگر نیازهای پایه‌ای برآورده نشوند، یادگیری مؤثر اتفاق نمی‌افتد. بنابراین، معلمان باید محیطی امن، حمایتی و انگیزه‌بخش ایجاد کنند تا دانش‌آموزان بتوانند به خود‌شکوفایی برسند.

کارل راجرز و یادگیری تجربی

  • دانش‌آموزان فعالانه در یادگیری شرکت کنند.
  • موضوعات برای آن‌ها شخصی و مرتبط باشند.
  • احساسات و شناخت درگیر شوند.
  • محیط آموزشی خالی از استرس و قضاوت باشد.

این رویکرد بر اهمیت تعاملات اجتماعی در یادگیری تأکید دارد. برخلاف رفتارگرایی که یادگیری را نتیجه پاداش و تنبیه می‌داند، تعامل اجتماعی بر نقش ارتباطات میان افراد در یادگیری تأکید می‌کند.

لو ویگوتسکی و مفهوم منطقه رشد تقریبی

ویگوتسکی بر این باور بود که یادگیری از طریق تعاملات اجتماعی رخ می‌دهد. او مفهوم "منطقه رشد تقریبی" (ZPD) را مطرح کرد که به تفاوت بین آنچه یک فرد به تنهایی می‌تواند انجام دهد و آنچه با کمک دیگران می‌تواند یاد بگیرد اشاره دارد. بر اساس این نظریه، معلمان و دانش‌آموزان همکار (Peers) می‌توانند در یادگیری به یکدیگر کمک کنند.

ویگوتسکی همچنین به نقش زبان در یادگیری تأکید داشت و معتقد بود که زبان ابزار اصلی رشد شناختی است.

روون فویراشتاین و یادگیری تعاملی

فویراشتاین نظریه "تعدیل شناختی ساختاری" را مطرح کرد که بیان می‌کند توانایی‌های شناختی افراد قابل تغییر و بهبود است. او به این باور داشت که هر فرد می‌تواند یاد بگیرد و رشد کند، مشروط به اینکه محیط آموزشی مناسبی داشته باشد. روش او شامل ارزیابی پویای یادگیری است که به جای اندازه‌گیری عملکرد ثابت فرد، بر پتانسیل یادگیری او تمرکز دارد.

مدلی که در این فصل ارائه شده، رویکردی ترکیبی از شناخت‌گرایی، انسان‌گرایی و تعامل اجتماعی است. این مدل بر چهار عامل کلیدی تأکید دارد:

  • معلم: کسی که محیط یادگیری را شکل می‌دهد.
  • یادگیرنده: کسی که فعالانه در یادگیری مشارکت دارد.
  • تکلیف: فعالیت‌هایی که برای یادگیری طراحی شده‌اند.
  • بستر یادگیری: شامل عوامل اجتماعی، فرهنگی و محیطی که بر یادگیری تأثیر می‌گذارند.

این مدل نشان می‌دهد که یادگیری فرایندی پویا و وابسته به تعامل میان افراد و محیط آموزشی است. تغییر در هر یک از این چهار عنصر، می‌تواند کل فرآیند یادگیری را تحت تأثیر قرار دهد.

این نظریه‌ها پیامدهای مهمی برای آموزش زبان دارند:

  • معلمان باید محیطی ایجاد کنند که یادگیرندگان احساس امنیت و اعتماد داشته باشند.
  • زبان باید از طریق تعاملات واقعی و معنادار آموزش داده شود.
  • تکنیک‌های یادگیری باید به گونه‌ای طراحی شوند که حس خودکارآمدی و استقلال را در زبان‌آموزان تقویت کنند.
  • انتقاد بیش از حد و ایجاد اضطراب در کلاس باید کاهش یابد.
  • روش‌های آموزشی باید بر اساس ویژگی‌های فردی زبان‌آموزان تنظیم شوند.
  • دانش‌آموزان باید تشویق شوند که در فرآیند یادگیری مشارکت فعال داشته باشند.

این فصل تأکید می‌کند که آموزش زبان نباید صرفاً انتقال دانش باشد، بلکه باید به رشد فردی و اجتماعی زبان‌آموزان نیز کمک کند. معلمان زبان باید نقش راهنما و تسهیل‌گر را داشته باشند تا یادگیری برای دانش‌آموزان معنادار، لذت‌بخش و مؤثر شود.

معلمان باید راهنما و تسهیل‌گر یادگیری باشند تا تجربه‌ای لذت‌بخش و مؤثر ایجاد کنند.

 

حال چگونه معلمان زبان می‌توانند از آموزش‌های این فصل استفاده کنند؟

فصل دوم این کتاب روان‌شناسی آموزشی بر دو مکتب مهم تأکید دارد:

  • انسان‌گرایی - که به رشد فردی و احساسی یادگیرندگان توجه دارد.
  • تعامل اجتماعی - که بر یادگیری از طریق ارتباطات اجتماعی تأکید می‌کند.

معلمان زبان چگونه می‌توانند از این رویکردها در کلاس‌های خود استفاده کنند؟

🔹 ایجاد محیط یادگیری مثبت و امن

طبق نظریه مازلو، دانش‌آموزان زمانی بهتر یاد می‌گیرند که احساس امنیت، تعلق و احترام داشته باشند.

معلمان باید محیطی بسازند که در آن دانش‌آموزان احساس راحتی کنند، از اشتباه نترسند و به رشد خود اطمینان داشته باشند.

🔹 ارتباط شخصی با زبان‌آموزان

توجه به احساسات یادگیرندگان و پرسیدن نظر آن‌ها درباره فرایند یادگیری.

استفاده از موضوعات شخصی و جذاب در تدریس که برای زبان‌آموزان معنادار باشد. مثلاً:

  • به جای آموزش رسمی درباره "گذر زمان"، از دانش‌آموزان بخواهید روزی را توصیف کنند که برایشان مهم بوده است.

🔹 تشویق استقلال و انتخاب در یادگیری

دانش‌آموزان را تشویق کنید که در انتخاب موضوعات، روش‌های یادگیری و فعالیت‌های کلاسی مشارکت کنند.

مثلا از آن‌ها بپرسید:

  • "دوست دارید امروز با چه روشی لغات جدید را تمرین کنیم؟"

🔹 کاهش استرس و ایجاد تجربه یادگیری مثبت

از روش‌های آموزشی که استرس را کاهش می‌دهند، مثل بازی‌ها، موسیقی، فیلم و فعالیت‌های گروهی استفاده کنید.

انتقاد زیاد ممنوع! – به جای تمرکز بر اشتباهات، موفقیت‌های کوچک را برجسته کنید.

🔹 مشارکت فعال دانش‌آموزان در یادگیری از یکدیگر (Collaborative Learning)

به جای تدریس مستقیم، کلاس را به فضایی برای تعاملات زبانی تبدیل کنید.

• استفاده از روش‌هایی مثل:

  • کار گروهی برای حل مشکلات زبانی.
  • مکالمه‌های دونفره (Pair Work) برای تقویت مهارت گفتاری.
  • پروژه‌های مشترک مثل ساخت پادکست یا ویدئو آموزشی توسط دانش‌آموزان.

🔹 استفاده از مفهوم "منطقه رشد تقریبی" (ZPD) ویگوتسکی

یعنی چالش‌های مناسب برای یادگیری ایجاد کنید که کمی فراتر از سطح فعلی دانش‌آموزان باشد اما با کمک دیگران بتوانند آن را انجام دهند.

• مثال:

  • وقتی دانش‌آموزان یک مکالمه کوتاه را یاد گرفتند، از آن‌ها بخواهید یک سناریوی جدید بر اساس همان ساختار بسازند.

🔹 نقش معلم به عنوان "میانجی یادگیری" (Mediated Learning)

معلم دیگر فقط ارائه‌دهنده اطلاعات نیست، بلکه کسی است که مسیر یادگیری را هموار می‌کند.

معلم می‌تواند با طرح پرسش‌های راهنما، تشویق به تفکر انتقادی و ایجاد فرصت‌های تعامل واقعی، یادگیری را تسهیل کند.

🔹 استفاده از بازی‌های ارتباطی برای تقویت تعاملات زبانی

  • Role-play (نقش‌آفرینی)
  • Debate (مناظره درباره یک موضوع جذاب)
  • Guessing Games (بازی‌های حدس‌زدنی مثل 20 سوالی)

این مدل نشان می‌دهد که یادگیری از تعامل بین معلم، دانش‌آموز، تکالیف و محیط اتفاق می‌افتد. معلمان می‌توانند:

  • ✅ فعالیت‌های چالشی طراحی کنند که دانش‌آموزان را وادار به تفکر و حل مسئله کند.
  • ✅ از ابزارهای دیجیتال و اجتماعی استفاده کنند برای گسترش فرصت‌های یادگیری (مثل ایجاد گروه‌های چت در تلگرام برای مکالمه به زبان انگلیسی).
  • ✅ از پروژه‌های عملی و واقعی برای افزایش انگیزه استفاده کنند (مثلاً ساخت یک وبلاگ به زبان انگلیسی توسط دانش‌آموزان).

با استفاده از مفاهیم این فصل، معلمان می‌توانند:

  • ✅ محیط یادگیری را انسانی‌تر و دوستانه‌تر کنند (با استفاده از انسان‌گرایی).
  • ✅ فعالیت‌های تعاملی را افزایش دهند (با استفاده از تعامل اجتماعی).
  • ✅ کلاس را به فضایی برای تجربه‌های واقعی زبانی تبدیل کنند (با استفاده از سازنده‌گرایی اجتماعی).

🔹 به یاد داشته باشید:

"زبان یک مهارت اجتماعی است، نه یک فرمول ریاضی!" 👏 بنابراین، یادگیری زبان باید با تعاملات طبیعی، احساس امنیت، و فضای شاد همراه باشد. 🚀


تعداد نظرات (0)


در پاسخ به نظر : x
نظر شما با موفقیت ثبت گردید و پس از تایید نمایش داده خواهد شد. با تشکر.